بسم الرّب اللّیل و نهار
نماز شب شبرنگ عاشقان
شب آیینه ی بندگان مخلص خداست او سیاهی شب را آفرید تا روشن ضمیران را شناسایی کند.
تاریکی شب بهانه ی خوبی برای خلوت با خود و خدای خویشتن است.میان آن همه خفته در
گوشه گوشه ی شهر و آن همه غفلت زده،چه زیباست هم چون گلدسته های مسجد رو به سوی
آسمان داشتن و بال به بال ملائک پرواز کردن و به اوج رسیدن.
بال بگشا و صفیراز شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی.1
شب راز گاه عشق است و روا نیست که عاشق سر به زیر لحاف غفلت برده باشد در حالی که معشوق بیدار است و منتظر.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گرد درِ بام دوست پرواز کنند
آنجا که به شب دری بُوَد، در بندند اِلا در دوست که شب باز کنند.2
در این لحظات عاشقی که تنها ساعت با صدای تیک تیک ثانیه شمار خود سکوت شب را می شکند و با خدای خود نجوا می کند چه خوش است همصدا و همگام با عقربه ی ساعت که بر مدار عشق به خدا می چرخد ما هم بر مدار عشق نمازی از جنس آفتاب ،سجده ای از جنس آتش و مناجاتی از جنس سوز داشته باشیم.